loading...
اینجا همه چی در همه
آخرین ارسال های انجمن
حسین بازدید : 58 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (1)

امروز میخواستم صورتمو با ژیلت اصلاح کنم(آخه جدیدن یه خورده سیبیل در آوردم)،مامانم اومده میگه اگه صورتتو بزنی پوستتو میکنم...منم به قولِ کامران ناراحتم اخمو شد ولی رفتم با ژیلت افتادم به جونِ صورتم...بعد مامانم منو دیده میگه:وای پسرم چقد خوشگل شدی چرا زودتر صورتتو اصلاح نکردی؟
من(0_0)
مامانم(^_^)
ژیلت(@_@)
آلزایمر(*_*)

.

.

.

امروز ابجیم گفت گوشیم رو کاپوت ماشین جا مونده.منم بدو بدو اومدم پایین..اقا هر جا رو گشتم ندیدم.حتی به رفتگر محل ی گیر سه پیچ دادم ک کار خودت...اومدم بالا بعد ابجیم میگه بابا رو کاپوت بالای ضبط ماشین دیگ...تازه فهمیدم داشبورد و میگه...دلم واسه رفتگر خیلی سوخت
بیشتر از اون واس خودم دلم سوخت که تا تو سطل اشغال دم درشونم گشته بودم.کاش موقع دادن گواهینامه به ملت اجزای اصلی ماشینم یادشون میدادن...

.

.

.

عاغا چند شب پیش با دوتا از دوستام رفته بودم دو.یکی از اینام اولین شبی بود که می امد واسه همینم خیلی تنبل بازی در می اورد و نه خودش میدویید نه میذاشت ما بدوییم مام گفتیم یکم اذیتش کنیم دستم رو گذاشتم کنار زنگ یه خونه که مثلا زنگ رو زدم من و اون دوستم هم سریع فرار کردیم که شک نکنه...یه لحظه به خودمون امدیم دیدیم این پسره نیست!!!!هی اینور اونور دیدیم یه100متری از ما جلو تره!!!مام کنجکاو شدیم و بعد از چند بار دیگه امتحان با هم به این نتیجه رسیدیم که اگه چند شب دیگه باهاش اینجوری تمرین کنیم میتونه رکورد یوسین بولت هم بزنه!!!!!:دی
ولی فک کنم دستمون رو خوند چون دیگه باهامون نیومد
ما:-|
اون:-)
یوسین بولت:-)

.

.

.

شما هم وقتی کیانوش تیر خورد اشک توی چشاتون جمع شد؟
.
.
.
.
.
تازه من 100تا صلوات نذر کردم تا کیانوش نمیره!!!!!

والا با این فیلماشون دی:

.

.

.

داشتیم خونه مادربزرگه شام می خوردیم ماستش یه کم ترش بود یـــــهو گودزیلامون می گه چرا ماستش گاز داره؟!؟!؟!
عمه ی مام اومد درستش کنه گفت نه عمه جون گازش ماست داره!!
خلاصه الآن دیگه نه از میزناهارخوری مادربزرگه خبری هست و نه از صندلی هاش!!تماما خورده شد!!

.

.

.

رفـتـم سـانـدویـچـی بـعـد پـیـش مـیـز فـروشـنـده بـودم.....
گـفـت: سـلـام چـی مـیـل داریـن....
گـفـتـم: یـه سـانـدویـچ قـارچ.....
گـفـت: هـمـیـنـجـا مـیـخـوریـن .....
گـفـتـم : ن مـیـبـرم رو مـیـز مـیـخـورم .....
گـفـت: ن مـنـظـورم ایـنـه بـا خـودتـون مـیـبـریـن.....
گـفـتـم :اره دیـگـه بـا خـودم مـیـبـرم رو مـیـز مـیـخـورم.....

مـن: :|
اون: O_o

.

.

.

تفاوت قصه گفتن والدین من با بقیه :|
والدین اونا: یکی بود یکی نبود.یه پری کوچولو بود که.....
والدین من: یه روز یه جن از یه قبرستون اومد بیرون و گفت اومدم اون بچه ای که
نمیخوابه رو بخورم.....منم هر شب غش میکنم ولی اینا فک میکنن خوابیدم!!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط بابایی در تاریخ 1392/11/10 و 1:28 دقیقه ارسال شده است

ملسیشکلک
راستش هی میگفتم کیانوش نمیمیره بلند میشه انتقام میگره بعدش با باران ازدواج میکنه شاید منم دعوت کردن ولی نشد شکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    به نظرتان کدام بهترینه ؟
    کدام تیم را دوست دارید ؟
    علم بهتر است یا ثروت ؟
    کدام تولید کننده گوشی موبایل را می پسندید ؟ (میتوانید همزمان چند گزینه را انتخاب کنید!)
    آمار سایت
  • کل مطالب : 77
  • کل نظرات : 40
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 497
  • بازدید ماه : 921
  • بازدید سال : 4,378
  • بازدید کلی : 44,090